توضیحات
مقدمه :
یکی از مسائل آسیب زا و نابهنجار فردی و اجتماعی که نقش مهمی در به خطر انداختن سلامت روحی و روانی افراد دارد مساله فقر است .فقری که بر همه جهات فرد اثر گذاشته و زندگی او را تحت الشعاع قرار می دهد و تا بدانجا پیش می رود که زندگی را برای فرد مختل کرده و او را در همه عرصه ها به عقب می راند.
از آنجا که این امر از دیر باز مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است و راههایی برای از بین رفتن و یا کنترل آن در نظر گرفته شده است اما هنوز هم این مساله در میان برخی جوامع بیداد می کند و حتی رونق و پیشرفت علم و تکنولوژی هم نتوانسته آن را ریشه کن کرده و یا ازآسیبهای آن بکاهد .
فقر را می توان پدیده آشنا ولی پیچیده و ناشناخته دانست که همواره بیرحمانه ، دندان تیز و درنده خون آشام خود را در تار و پود انسانها و جوامع بشری در همه اعصار و قرون فرو کرده است و به فراخور و اقتضای زمان و مکان، هویت، استقلال، شان و ساختارهای جامعه بشری را در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مورد تهاجم و آسیب قرار داده است.
. از آنجا که فقر پدیدهای اقتصادی است، بهطور طبیعی در حوزه اقتصاد آثاری ویرانگر برجای مینهد. این پدیده چنانچه به موقع شناسایی و نابود نشود، چون غدهای سرطانی گسترش یافته، جامعه را فرا میگیرد و به مرگ اجتماع میانجامد.وقتی که نگرش بر فقر، مساوی و همجوار با مرگ و کفر باشد برای جوامع فقیر دو مشکل پیش می آید.
1- از بین رفتن حیات مادی و معنوی و شخصیت اجتماعی و سیاسی و حقوقی بدین معنا که فرد یا جامعه ای که در فقر باشد قدرت حضور در هیچ صحنه ای پیدا نخواهد کرد. لذا برخوردی هم که با او می شود متناسب با عملکرد خودش خواهد بود .۲- ازدست دادن آرمانها، آمال و آرزوها، یعنی همانطور که کفر آرمان سوز است و آنچه را که در جامعه است نابود می کند فقرهم چنین می کنند.
در آموزه های دینی، فقر به معنای نداری مطلق نیست، بلکه به معنای نداشتن ثروت و امکانات کافی برای تأمین شایسته نیازمندی هاست؛ چرا که به تصریح روایات، هنگامی فقر از میان می رود که آدمی افزون بر تأمین نیاز زندگی، توانایی مالی در انجام عباداتی همچون صدقه و حج را داشته باشد، چنان که امام صادق(علیه السلام )درباره مقدار پرداخت زکات به فقیر می فرماید: … یعْطیه ما یأکُلُ وَ یشْرَبُ وَیکْتَسِبُ وَ یتَزَوجُ وَ یتَصَدَقُ وَ یحِجُ. بلکه از (زکات) چندان به فقیر بدهد که بخورد، بنوشد، بپوشد، ازدواج کند، صدقه دهد و حج را به جای آورد. مکتب اسلام با چنین تعریفی از فقر و با نگاهی واقع بینانه آثار نامطلوب فراوان و بی شماری برای آن برشمرده است؛ آثاری که هر چند بسیاری از آن کلیت ندارند، ولی برای اکثر فقرا قابل شهود است.
با توجه به آثار سوء این معضل فردی ، اجتماعی باید گفت که این امر هیچگاه مورد ستایش دین نبوده است اگرچه در برخی موارد به احادیث و روایاتی بر می خوریم که در مدح و ستایش فقر آمده است.اما این مدح ،مدح فقر نیست بلکه مدح فقیری است که با صبر و توکل بر خدای متعال در این راه از خود استقامت نشان داده است و خویشتن داری نموده است و هیچگاه از محدوده ایمان خارج نشده است.
پس فقر نمی تواند مورد تأیید اسلام باشد چراکه پیامبر اسلام(صلی الله و علیه و اله) از قول حضرت ابراهیم خلیل نقل می کند : «یا رَبِّ اَلْفَقْرُ اَشَدُّ مِنْ نارِ نَمرودُ ؛ پروردگارا! فقر از آتش نمرود سخت تر است. همچنین پیامبر (صلی الله و علیه و اله ) می فرمایند: « اَلْفَقْرُ اَشَدُّ مِنَ الْقّتْل ِ؛ فقر سخت تر از مرگ است. »
مطالعه تاریخ زندگی پیامبران، امامان و اولیای گرامی خدا نیز نشان می دهد که آنان اگرچه جهت تسکین آلام و کاهش پریشانی درماندگان و تهی دستان با آنان بنای رفاقت می گذاشتند و زندگی شخصی خود را در سطح فقیرانه قرار می دادند، اما در صدد بودند با فکر و تدبیر، فقر را محو و زندگی شرافتمندانه ای را برای همه انسان ها تدارک ببینند. آری آن فقری که پیامبر گرامی اسلام به آن افتخار کرده و می فرماید: اَلْفَقْرُ فَخْرِی فقر امکانی است که تمامی مخلوقات و موجودات ما سوی الله به لحاظ امکانی فقیر هستند و در مرتبه ممکن الوجودی قرار دارند و هستی و ذات آنها وابسته به واجب الوجود است که پشتوانه و تکیه گاه آنها است
یا اَیهَاالنّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلی اللهِ وَ اللهُ هُوَالْغَنی الْحَمیدُ ؛ ای مردم شما در برابر خدای (واجب الوجود) نیازمند و فقیر هستید و تنها خدای متعال بی نیاز و غنی و شایسته هرگونه حمد و ستایش است .
البته در ادبیات عرفانی ، فقیر و فقر، نه تنها دلالتهای معنایی بد و نازیبا ندارند بلکه به عکس، در جهانبینی عارفانه، دور بودن از دنیای مادی موجد نوعی تجربه لذتبخش عرفانی میشود و به همین دلیل بوده که بسیاری از عارفان و شاعران ما تخلص فقیر داشتهاند و در ستایش فقر، ابیات و اشعار بسیاری سرودهاند. واژه فقر در ادبیات عرفانی ما نه تنها به معنی فقدان یا محرومیت نیست بلکه به نوعی به معنای غنا و برخورداری است، اما طبیعتا امروزه چنین برداشتی از فقر در ذهن ما وجود ندارد..
پس تا زمانی که افراد جامعه در آتش فقر می سوزند استعدادها و توانائیهای آنها به شکوفایی نمی رسد و توسعه فکری و فرهنگی محقق نمی شود و نیز تا فقر و کمبودهای اقتصادی درجامعه می باشد تهذیب اخلاقی و تربیت درست در سطح اجتماع صورت نخواهد گرفت و تا موقعی که نیازهای ضروری زندگی روح و فکر افراد را سرکوب می کنند و به آنها مجال توجه به علم و دانش را نمی دهد که افراد با استعداد هرگز به تکامل نخواهند رسید و تا زمانی که فقر و تهیدستی در جامعه وجود دارد اجتماع از نظر بهداشت محروم و درمعرض انواع بیماریها که خود زمینه ساز برای رشد عوامل انحطاط است قرار دارد و تا زمانی که فقر وجود داشته باشد راه نفوذ استعمار و استثمار باز خواهد بو دو تا جلو فقر در اجتماع گرفته نشود دردها چندان درمان نخواهد شد و کشتی به سلامت به ساحل نخواهد رسید.
در این گزیده سعی برآن است که با استناد به قران و متون اسلامی و رجوع به آیات و احادیث وارده از ائمه معصومین علیهم السلام این مساله مو شکافی شده وآثار و پیامدهای ان و عوامل موثر در ایجاد این امر بررسی گردد.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول: کلیات تحقیق
۱-۱-مقدمه 2
1-2-بیان مساله 4
1-3- ضرورت انجام تحقیق 6
1-4- اهداف تحقیق 7
1-5- فرضیه های تحقیق 7
1-6- اصطلاحات و واژه های تحقیق 7
1-7- پیشینه تحقیق 9
1-8- جمع بندی و نتیجه گیری 12
فصل دوم: مفهوم فقر و انواع فقر
۲-۱- مفهوم فقر 15
2-1-1- فقر از دیدگاه اهل لغت 15
2-1-2- فقر از دیدگاه اصطلاحی 17
2-1-3- فقر از دیدگاه احادیث 19
2-1-3-1 – ستایش فقر و فقرا 19
2-1-3-2 – نکوهش فقر و فقرا 21
2 -1-4- فقر از دیدگاه سرمایه داری 22
2-1-5- فقر از دیدگاه عرفانی 23
2-2- انواع فقر 26
2-2-1- فقر مطلق 26
2-2-2- فقر نسبی 27
2-2-3- فقر موردی 27
2-2-4- فقر عمومی 28
2-2-5- فقر به معنای نیاز انسانها به یکدیگر 28
2-2-6- فقر عقوبتی – فقر کرامتی 29
2-2-7- فقر نفس 29
2-2-8 فقر معنوی 30
2-2-9- فقر دینی 31
2-2-10- فقر فرهنگی 32
2-2-11 فقرذاتی 33
2-2-12- فقر ممدوح و مذموم 36
2-3- بیان ادب فقیر در حال فقر 42
فصل سوم: عوامل فقر و آثار فقر
۳- ۱- عوامل فقر 45
3-1-1- عوامل خود ساخته 45
3-1-1- 1-تنبلی و بیکاری 45
3-1-1-2- تفاقر(فقرنمایی) 46
3-1-1-3- ترک تقدیر درمعاش 47
3-1-1-4- اسراف و تبذیر 49
3- 1-1-5- گناهان 54
3-1-2- عوامل غیر خودی 55
3-1-2-1 عوامل طبیعی عبارتند از 55
3-1-2-1-1- حوادث طبیعی 55
3-1-2-1-2- نقص عضو 55
3-1-2-1-3- دیوانگی 56
3-1-2-1-4- انگیزه های فردی 56
3-1-2-2- عوامل اجتماعی 57
3-1-2-2-1- ظلم 57
3-1-2-2-2-فقدان برنامه های اقتصادی سالم و منظم 60
3-1-2-2-3- جنگ 60
3-1-2-2-4- سقوط درآمدها 61
3-1-2-2-4- نابرابریهای اقتصادی (بی عدالتی) 62
3-2- آثار فقر 64
3-2-1- آثار اجتماعی 64
3-2-1-1- فقر عامل سلب شخصیت 64
3-2-1-2- از بین برنده ظاهر انسان 65
3-2-1-3-انزوا 65
3-2-1-4- انزوای سیاسی 66
3-2-1-5- ضعف اخلاقی و نابهنجاریهای اجتماعی 66
3-2-1-6- ضعف اعتقاد و دینداری 67
3-2-2- آثار روانی 68
3-2-2-1-کاهش عزتنفس 71
3-2-2-2- اضطراب و تشویشخاطر 73
3-2-2-3-یاس و نامیدی 74
3-2-2-4-عدم اعتماد به نفس 74
فصل چهارم: شیوه های مبارزه با فقر
۱-۴- اهمیت به کار و تلاش 78
4-2- انفاق 81
4-2-1-برّ 86
4-2-2- ایثار 88
4-3- ایجاد قرض الحسنه 89
4-4- مبارزه با مصرف گرایی و تجمل گرایی 93
4-5- همسان زیستی حاکمان با محرومان 94
فصل پنجم: تجزیه و تحلیل
منابع و مآخذ 111
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.